گفته بودند :"فلانی پشت سرت بدگویی کرده ."
دست هایش را برد بالا.
گفت:"خدایا ! من بخشیدمش ، تو
هم اورا ببخش "
********************************
هر بار که می رفت آدم های تازه ای
با خودش می برد. می نشست وسط بیابان ،کنار قبر ،سلام می داد به همه ی انبیاء ،
خودش را می انداخت روی قبر ، سلام می کرد . . گریه می کرد
. . گریه می کرد . .
می گفت:"قبر جدم علی بن ابی
طالب است . باید همه این جا را بشناسند و بیایند زیارت . "
تا آن زمان قبر جدّش مخفی بود .
ادامه مطلب
,قبر ,، ,خودش ,برد ,جدم ,می کرد ,کرد ,گریه می , گریه ,گفت قبر
درباره این سایت